نگار
نیما
ستاره گان فروزان آسمان تاریک زندگی ام :
در تنگاتنگ بی حوصلگی و در گریزی ناگزیر
تفکرات و نگاره های دلم را
که تار و پود روشن و تاریک آن
بربافته از سوز پنهان وجودم بود .
همراه با ترنمی آمیخته از درد آشکار جامعه ی عریان ،
و شکوهی دلزده از مصیبت های آدمی !
که با ستم و بیداد بر خاک خوب سرزمین خدا روا داشت ؟ !
بعنوان تنها دسترنج زندگی بی حاصلم ،
همچون شبنمی که عاشقانه بر گونه گلبرگ می دود
بر چشمان زیبایتان به ارمغان دارم
شاید در افقهای دور نزدیک و یا نزدیک دور
پلی باشد بر یاد و خاطرات ایام و آرزوهایی که
در زندگی بی صبرانه آغوش بر آن گشوده بودم !!
ولی بی گناه در رسیدن بدان سر بر دار عذاب کشیدم !!
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان: